تاریخ طبری:جلد پنجم:فتح سیستان
�جلد پنجم ۲۰۵
گوید: عاصمبن عمر و آهنگ سیستان کرد وعبدالله بن عمر بدوپیوست» مسردم سیستان پیش آمدند ومیان مسلمانان ومردم سیستان در ناحیةٌ مجساورمرز آن ولایت تلاقی شد که هزیمتشان کردند واز پی آنها رفتند تا در زرنك محاصرهشان کردند و در سرزمین سیستان چندان که خواستند پیش رفتند آنگاه مردم سیستان دربارةزر نك ودیگر اراضی متصرفی عربان خو استار صلحشدند وصلح شد.
درپیمان صلح شرطشدهبود کهدشتهای سیستان فرق است وقتیمسلمانان برون میشدند مراقبت می کردند که چیزی از آنجا نگیرند که حلاف پیمان کردهباشند . مردم سیستان خراجگزار شدند وسپاه آنجا مقرری میگرفت.
سیستان بزرکتر از حراسان بود ومرزهای آن بیشتر بود که بافندهار وترك و اقوام بسیار جنک داشتند» و ناحيهة مابین سند تا نهربلسخ مقابل آن بود و پیوسته از حراسان بزرگتر بود ومرز آن سخنتر بود و مردم آن بیشتر.
به روز کار معاویه شاه از برادر عویش گریخت - نام برادر شاه رتبیل بود- وبه یکی از شهرهای آنجا رفت که اصل نام داشت ومردم ویمطیعسلم بنزیادشدند که در آنوقت عامل سیستان بود و اوخرسند شد وباآنها پیمان کرد و درآن ولایت مقرشانداد وخبر را برای معاویه نوشت که پنداشت فتحی کرده است.
معاو یه گفت: «برادرز ادهام از چیزی خرسند است که مراغمین می کندومیباید اونیز غمگین باشد.»
گفتند: «ایامیرمومنان برای جه؟»
گفت: «برایآنکه راه زرنك به امل سخت و تنگناست و اینانمردمی حشن و خحبانتگر ند وبه زودی کار آشفته م....+-..وسبکتر, بر کاری که از آنها سر زئد شنت که
�۳۰۶ ترجمهٌ تادیخ طبری
کاربرپیمان ابنزیادقرارگرفت تا در ایام معاویه که فتنه شدوشاه کافرشد و بر امل تسلط یافت ورتبیل از شاه بیمناك شد وبه جابی که ا کنونهست پناهبرد» بدین بس نکرد وچون مردم از اوبه کارهای دیکر پرداختند» در زرنسك طمعبست و به جنگ آمد ومردم آنجا را محاصره کرد تا از بصره كمك آمد ورتسبیل وهمر امان وی به عنف در آن ولایت که تا هنگام مرت معاو یه مطیع بود اقامتگرفتند که تاکنون
از آنهاگرفته نشده است.