تاریخ طبری:جلد پنجم:سخن از گریختن یزدگرد

از جم‌نامگ
پرش به ناوبری پرش به جستجو

سخن از گر .بختن .بز گرد

داود گوید: ابن‌عامره‌به بصره آمدآنگاه سوی فارس رفت و آنجا را کشود. به سال سی‌ام بزدگرد رتور بود گُریخت وابن‌عامر مجاشع بن مسعود سلمی را بدنبال اوفرستاد که تا کرمان تعقییش کرد. مجاشع‌با سپاه‌درسیر جان فرود آمد ویزد گرد سوی خر اسان گر یخت .

گوید: بگفتة مردم عبدالقیس.ابن‌عامر» هرم‌بن‌حیان عبدی را به تعقیب یزد گرد فرستاد؛ بگفتةً مردم بکر بنو اش ل»ابن‌حسان‌یشکری را فرستاد اما بنزد ما مجاشع درست‌تر است

فضل کرمانی به نقل از پسدرش‌گوید: مجاشع به تعقیب یزدگرد واز سیرجان برون شد وچون در بیمند به قصر رسید همانجا که آنرا قصرمجاشع گویند؛ دچار برف وطوفان شدند» برف افتاد وسرما سخت شده برف باندازة يك نیزه‌بود سپاه تلف شدومجاشم سالم ماند بايك مرد دیگر که زن‌جوانی‌همراه داش ت که شکم شتر خود را بشکافت وزن را در آن جای داد و بگربخت وچون روز بعدبیامد اورا زنده یافت وهمراه ببرد و آن قصر را قصر مجاشع نام دادند از آنرو که سپاه وی اما او ول زد یر نی

ابو المقدام به نقل از مشایخ خویش‌کوید : مجاشع با فرستادگان بسصره از شوشتر در آمدکه احنف نیز از آنجمله بود ودر يك صبحگاه که بر صفر اء کره غراء کره‌غبرا سوار بود پنجاه هزار گرفت عمر وقتی سهمسی از اموال عاملان خود را

«ر است کفته‌من اینر | از جند نفر ا زمر دم‌قبیلهء :> میا نیز شنیده ام اسب وی‌صفر اء" کر هّغر اء

�جلد پنجم ۳۱۳۹