تاریخ طبری:جلد پنجم:سخن از فتح تکریت
سخن از فتح ثکر.بت
و لیدبنعبدالله گوید: سغد دربارة اجتماع مردم موصل بر انطاق و آمدن وی به تکریت وخندق زدنآنجا برای حفظ سرزمین وهم درباره اجتماع سپاه جلولا بدورمهران نامه نوشته بود .
عمر درباب جلولا چنان نوشت کهگفتيم ودربارة تکریت و اجتما ع اهلموصل به دور انطاق نوشت که عبدالاهبن معتم را سوی انطاق فرست ربعی:نافکل عنزی را بر مقدمهةً وی گمار ومیمنه را به حارث بنحسان ذهلی سپار ومیسره را به فرات این حیانعجلی سار دنبالهداد وی.هانی بن قیس باشدوسالار شو اران عرفجةین همه باشد .
گوید : عبداللهینمعتم با پنجهزار کس از مداین روان شد وچهار روزه تا تکریت رفت ودر مقابل انطاق فرود آمد که رومیان وطایفهٌایادو تغلب و نمروشهارجه با وی بودند وخندق زده بودند. عبدالله چهلروز آنها را محاصره کرد و بیست و - چهار تلاقیشد ش و کت ایشان از مردمجلو لا کمتر بودو کارشان زودتر به پابانرسید. عبدالله ین معتم کسان بر کماشت که عربان.: ۱ -عصوت کنند که وی رابرضد رومیانباری
�جلد پنجم ۱۸۳۹
گوید: وچون رومیان دیدند که هروقت تلاقی شود به ضرر آنهاست ودرهمة حملهها هزیمت میشوند» سران حویش را رها کردند و کالای خود را به کشتیها بردند وخبر گیران تغلب وایاد ونمرعبداللهبن معتم را خبر کردند وبرای عربان صلح خواستند و گفتند که دعوت وی را میپذیر ند» عبدالله کس فرستاد و پیغام داد که اگر راست میگویید شهادت دهید که خدابی جز خدای یگانه نیست ومحمد پیمبر خدا است و به آ نجه از پیش خدا آورده اقرار کنید» آنگاه رای خویش را باما بگویید:
خبرگیران برفتند وخبر مسلمانی آنها را آوردند» عبدالله آنها را پس فرستاد و گفت: «وقتی تکبیر ما را شنیدید بدانید که به گذرهای مجاور خویشحملهبردهایم که از آنجا به قوم در آییم» شما نیز گذرهای مجاور دجله را بگیرید وتکبیر گوییدو هر که راتوانستید بکشید.»
گوید: فرستادگان برفتند و قرار براین نهادند آنگاه عبدالله ومسلسمانان از ناحیةً خود حمله بردند و گذرها راگرفتند وتکبیر گفتند؛ مردم تغلب وایاد و نمر نیز تکییر کنر و گذرها راگرفتند وقوم پنداشتند که مسلمانان از پشت سر آمدهاند واز طرف دجلهحمله آوردهاند وسوی گذرها بی کهمسلمانان آ نجا بودند دو بدندوشمشیرها به کارافتاد: شمشیرهای مسلمانان از پیش روی وشمشیر های ربعیان که همانشب مسلمان شده بودند از پشت سر واز مردمخندق کس جان بهدر نبردمگر مردم تغلب وایاد ونمز کهمسلمان شده بودند.
گوید:وچنان بود که عمربه سعدرستور داده بوداگر آنها هزیمت شدندعبدالله ابنمعتم و ابن افکلعنزیرا سویحصنین فرستد. سعدعبدا للهابن افکل راسوی حصنین فرستاد وراه را بست و گفت: «شتابان بر و که خبر پیش از تونرسد » تا نیم روز راه سپار وشبدرحر کت باش.» مردم تغلب وایاد ونمر را نیز همراه وی کرد کهآنها را
مت و تا عشه84ن*ه عا ۹ و اک ۱۲۲
�وابنذیالسنینه قتیل الکلاب وابنحجیر ایادی و بشربنابیحوط با هم سالار جمع بودند وپیش از آنکه خبر رسد بهحصنین رسیدند و چون نزديك آنجا رسیدند عتبة ابنوعلرا پیش فرستادند که از ظفر وغنیمت وباز کشت سخن آورد. پس ازآن ذوالقرط رسید. پس از آن ذوالسنینه رسید پسس از آن ابسنحجیر رسید پس از آن بشر رسید و بدرها ایستادند و آنراگرفتند وتندروان سپاه با ربعیبنافکلدر رسیدند وبه حصنین تاختند و آنرا بگرفتند و ندایصلح دادند کههر که پذیرفت بماندوهر که نبذیرفت فراری شد.وچون عبداللهبنمعتم در رسید آنها را که رفته بودند؛ با زخواند وصلح آنها را که مانده بودند معتبر دانست» فراریان باز آمدند و ماندگان حوشدل شدندوهمه ذمی شد ند ومشمول حمایت شدند .
کوید: درتکریت ضمن نفسیم» به سوار سههزار در*هم دادند وپیاده را هزار درهم دادند؛ خمسها را با فراتبنحیان فرستادند وخبر فتح را با حسارث بنحسان فرستادند» امور جنگك موصل با ربعیبن افکل شد و کار خراج با عرفجةبن هرثمه ۳