تاریخ طبری:جلد پنجم:سخن از اینکه جرا عثمان سعد را از کوفه برداشت

از جم‌نامگ
پرش به ناوبری پرش به جستجو

سخین ازا ینکه چرا عشمان سعد دا از کو فه برداشت وولید دا بر آ نجا گماشت

شعبی گوید: نخستین فسادی که میان مردم کوفه ر خ‌داد -کوفه نخستین شهری بود که به‌دوران اسلام شیطان میان مردم آنجا فساد افکند - این بو د که سعدبن ابی- وقاص مالی از بیت‌المال از عبدالله‌ین مسعود قرض خواست که او بداد وجون مطالبه کرد پرداعت میسر نبود گفتگومیانشان بالاگرفت: وعبدالله از کسانی كمك خو است که مال را بگیرد وسعد از کسان ی كمك خحواست که مهلت بگیرد و تفر قه

ِ #4

افتاد وهمدیکررا به‌ملامت کرفتند. کروهی سعدرا ملامت می کردند و کُروهی عبدالله

قیس‌بن ابی‌حازم‌گوید: پیش سعد نشسته بودم» هاشم بن عتبه برادر زاده‌اش

تاریت جصان

�جلد پنجم ۳۱۰۹۷

نیز باوی بود. ابن مسعود پیش سعد آمد و گفت: «مالی را که پیش تواست بده»

سمد گفت: «بدمی‌بینی» مگر تو پسر مسعود نیستی که بنده‌قوم هذیل بود؟»

گفت: «چراء من پسر مسعودم» توهم‌پسر حمینه‌ای»

هاشم گفت: «بله وهردو تان‌پار رسول‌خدابوده‌اید که‌به‌شما نظرمی کرده‌است.»

سعد جوبی را کهبه‌دست داشت بینداخت. وی‌مردی تند وی بود- و دست برداشت و گفت: «خدایا پروردگار آسمانها وزمین ...»

عبدالله گفت: «وای برتوسخن نيك‌بگو ولعنت مگوی»

در این وقت سعدگفت: «بخدا اگر ترس خدا نبود نفرینی‌به تومی کردم که خطا نکند.»

پس عبدالله باشتاب پرفت تا بیرون شد.

عبد الله بن‌عکی گوید: وقتی میان ابن‌مسعود وسعد دربار قرضی که‌عبدالله به سعد داده بود گفتگوافتاد که‌ادای آن برای سعد میسر نبود. عثمان بر آنهاخشم آورد و کوفه را از سعد بکرفت بر عبدالله نیز حشم آوردامااورابخا گذاشت ولیدرا عامل کوفه کرد وی که‌از جانب‌عمرعامل مردم‌ربیعه‌و جزیره شده‌بود به کوفه آمد و خانه‌اش در نداشت‌تااز کوفه برفت.

طلحه کو بد: وقتی عثمان از ماجرایی که میان عبدالله وسعد رخ داده بودخیر یافت بر آنها خشم آورد و قصد هردو کرد. آنگاه از این قصد صرفنظر کرد » سعد را عزل کرد و آنجه را برعهده داشت بگرفت وعبدالله را نگهداشت وپیغام بوی‌فرستاد بجای سعا و لیدین‌عقبه را که عمربن‌خطاب عامل عربان جزیره کرده بود به کوفه کماشت. ولید به سال دوم خلافت عثمان به کوفه آمد. سعد بکسال وقسمتی از سال دیکر عاملی کوفه داشته بود. وقتی ولیدبه کوفه آمد پیش کسان محبوب بود وبامردم مدارا می کرد» پنجسال آنجا ببود وبرخانهة وی‌در نبود.

آنگاه سال‌بیست وهفتم‌در آمایی

�۳۰۹۸ ترجمهةٌ تادیخ طبری