تاریخ طبری:جلد پنجم:سال بیست و دومم

از جم‌نامگ
پرش به ناوبری پرش به جستجو

آنگاه سال پیست ودوم دذآمد.

ابوجعفر گوید: در این سال چنانکه در روابت ابومعشر هست آذربیجان کشوده شد.

گوید: فتح آذربیجان به‌سال بیست ودوم‌بود وسالار آن مغيرة بن شعبه بود. و اقدی نیز چنین گفته» ولی سیف‌بن عمرگوید که فتح آذربیجان بسه سال هیجدهم هجرت» پس از فتح همدان وری و گر گان بود. و پس از آنکه سپهبد طبرستان بامسلمان‌صلح کرد. گوید همه این‌ها به‌سال هیجدهم بود.

گوید: قصهٌ فتح همدان به روایت سعید چنان بسود که وقتی نعمان به‌سبب

�آوردند» واين آغاز فتح بود. گروهی را به جای پادگان قلعه نهادند که آنجا را نگه دار ند و اردو گاه آنها را بنام‌مرغزار (مر ج)مر جالقلعه» نام‌نهادند آنگاه ازمر جالقلعه سوی نهاوند رفنند وبه قلعه ای رسیدند که جماعتی آنجابودند ونسیر ین ثوررا بامردم بنی‌عجل و بنی حنیفه آنجا نهادند که‌به‌وی‌انتساب گرفت بسیرپس از فتج نهاوند قلعه راگشود ومردم‌بنی‌عجل و بنی‌حنیفه که‌باوی آنجا مانده بودند در جنک‌نهاو ند حضور نیافتند جون غنیمت نهاوند و قلعه‌ها را فراهم آوردند همه در آن شريك بودند. از آنرو که هر گروهی گروه دیگر رانیرو داده بوده‌همه جاهایی راکه میان مر جالقلعه و نهاوند بود واز آنجا گذشته بودند یا در آنجا مقر گرفته بودند به‌صفت آن نامیدند.

در یکی از تبه‌های‌ماه» سواران ازدحام کرده بودند و آنجا را ثنية‌ال ر کاب (تبةً سواران) نامیدند. تبةً دیگر بود که راه آن به دور سنگی می‌پیچد و آنرا ملویه

پیچیده) نامیدند ونامهای قدیم آن فراموش شد وبوصف نامیده شد.

به کوه بلندیگذشتند که برتر از کوههای‌مجاور بود ویکی آنهاکفت:«گوبی

این دندان سمیره است.» سمیره يك زن مهاجر بود از تبرةٌ بنی‌معاویةین ضب که

نهاوند فرستادکه تاهمدان رفتند وخسرو شنوم با آنها صلح کرد که‌از آنجا باز آمدند آنگاه کافر شد. وچون‌دستورنعيم جزو دستورها از پیش عمر آمد؛ باحذیفه وداع گفت» حذبفه نیز با وی ودا ع گفت؛ نعیم آهنگ همدان داشت و حذیفه سوی کسو فه باز می‌ کشت وعمربن بلال‌بن حارث را در ماه‌ها جانشین حویش کرده بود.

نامهةٌ عمر به‌نعیم ین مقرن چنین بود کسه سوی همدان رو وسویدین مقرن را با مقدمهٌ خو بش بفرست. ربعی «" . عام ومهلهل بن‌زید» آن طایی و این تیمی بر دو

تاریخ جصان

�را برد و آنجا را قصراللصوص (دزدان) نامیدند. آنگاه نعیم ازتپه روان شد ومقابل همدان فر ود آمد.

مردم همدان حصاری شده بودند» نعیم آنجا را محاصره کرد وما بین همدان وجرمیذان را بگرفت ومسلمانان بسرهمه ولایت همدان تسلط يافتند. وچون مردم شهر این بدیدند صلح خواستند بشرط آنکه با کسانی که به صلح آمده بودند یکسان باشند. نعیم چنان کرد وپذیرفت که جزیه بدهند وذمی شوند.

تنی چند ازمردم کوفه» عصمین‌عبدالله‌ضبی و مهلهل بن‌زید طایی و سماكبن عبیدعبسی و سمال بن مخر مه اسدی و سماكك بن خرشه‌انصاری» را به‌دستبی گماشت‌واینان نخستین کسانی بودند که بر پادگانهای دستبی گماشته شدند و بادیلمان جنگ کردند.

اما بههکفتة و اقدی فتح همدان وری به سال بیست وسوم بودگوید: به‌قولی فاتح ری قرظة‌بن کعب انصاری بود.

گوید: ربیعه‌بن‌عثمان به‌من گفت که فتح همدان درجمادی‌الاو ل ششماه پس از کشته شدن عمربن خطاب بود وسالار آن مغیرةبن شعبه بود.

گوید: به‌قولی فتح ری دوسال پیش از درگسذشت عمر بود» وبقولی وقتی عمر کشته شد سپاه وی مقابل ری بود.

سیف گوید: در آن اثنا که نعیم بادوازده

تاریت جحات

هز ار سپاه درشهر همدان بود وبسه

�جلد پنجم ۳ سامان آن پرداخته بود» دیلمان ومردم ری و آذر بیجان باهم‌دیگر نامه نوشتند وموتا بادیلمان حر کت کرد ودر وا ج‌روذفرود آمد وزینیی»ابو الفرخان بامردم بیامد و بدو پیوست و اسفندیار بر ادر رستم بامردم آذر بیجان بیامد و بدوپیوست؛ سران پادگانهای دستبی حصاری شدند وخبر را برای‌نعیم فرستادند که بزیدبن‌قیس را جانشین خود کرد وباسیاه سوی آن‌گرودها روان شد ودر واج روذ مقابل آنها فرودآمد. در آنجا جنگی سخت کردند که به عظمت همانند نهاوند بود و کم از آن نبود» واز پارسیان جندان کشته شد که‌بشمار نبود وجنگشان ازجنگك‌های‌بزرگ کمتر نبود.

وچنان بود که اجتما ع‌گروهها را برای عمرنوشته بودند که بیمناكك شد ونگران سر نوشت جنکث شد و پیوسته در انتظار خبر مسلمانان بود که ناگهان پيك با بشارت آمد که عمر گفت: بشیری؟

گفت: «ئه» عروه)

وچون باردیگر پرسید «بشیر؟» بدانست و گفت: «بشیرم»

عمر گفت: «فرستادة نعیم؟»

گفت: «فرستادة نعیم»

گفت: «خبر جیست؟»

گفت: بشارت فتح وظفر و خبر را باوی‌بگفت.

عمر ستایش خداکرد و بگفت تا نامه را برای مردم بخو اندند که ون ستابش کردند.

پس از آن سماك بن مخرمه وسمالاین عبید وسماله بن خرشه با فرستادگان مردم کوفه با خمسها پیش عمر آمدند وازنسبشان پرسید که هرسه سماكك نسب خوبش

عمر گفت: «حدایتان مباركك بدارد. خدایا اسلام را بسوسیلهةٌآ نهارفعت بده و

آنها را به اسلام تأیید کن» ۰ > تایح بسا 5

�سس سس ام تم تصیست سس سس

۱۹۷۴ ترجمةٌ تادیخ‌طبری

گوید: دستبی از همدان بود وپادگانهای آن باهمدان بود تا فرستاده جواب عمربن خطاب را برای نعیم‌ین مقرن آور د که چنین بود: «اما بعد» یکی را درهمدان جانشین خویش کن وسمالبن خرشه را به كمك بکیربن عبدالله فرست وخودت ح رکت کن و باوی برو و با جمعشان تلاقی کن و آنجا بمان‌که ازهمه ولایتها معتبر تر است وبرای منظور تومناسبتر.»

کوید: سماك بن مخرمسه بنیانگزار مسجد سماك بوده نعیم مکتوب صلح همدان را تجدید کرد ویزیدین قیس همدانی راآنجا نهاد وبا سیاه برفت تا به ری رسید و نخستین کس از عربان بود که سوی دیلمان رفت.