تاریخ طبری:جلد پنجم:حوادث سال بیست‌ویکم

از جم‌نامگ
نسخهٔ تاریخ ‏۱۷ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۵:۲۹ توسط Admin (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی « �وبه او گفتند که پیوسته چنین خواهد بود تا وی از مملکتش بسرون شود به کسان اجازه داد که در سرزمین عجم پیش روند تافلمرو خسرو را از بزدگرد بگیرندوپس از جنک نهاوند از مردم کوفه وبصره سالاران روان کرد . وتات بو اسان تخاناین سهباواهامازه ماوت لا سز و...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

�وبه او گفتند که پیوسته چنین خواهد بود تا وی از مملکتش بسرون شود به کسان اجازه داد که در سرزمین عجم پیش روند تافلمرو خسرو را از بزدگرد بگیرندوپس از جنک نهاوند از مردم کوفه وبصره سالاران روان کرد .

وتات بو اسان تخاناین سهباواهامازه ماوت لا سز ویو وفدا» یکنی عبدا لله بن‌عبدالله بن‌عتبان بو دکه جنک نهاو ند به روز کاری بود ودیگری زیادبسن حنظله و ابسته‌بنیعبد بن قصی که به‌روز کار وی فرمان پیشروی‌داده شد. و قتی عبدالله ابن‌عبدالّه معزول شد او را بجای دیگر فرستادند و زیاد به جایش نشست. وی از مهاجر ان‌بود و اند کی بماند و اصرار کرد که‌از کارمعافو دومعاف شد وعمارین پاسر از پس‌وی عامل‌شد .

عمر» عبدالله‌بن‌عبدالله را به كمك مردم بصره فرستاد وابوموسی‌را به كمك مردم کوفه فرستادوعمرو بن‌سراقه‌را بجای او گماشت. در ایام زیادین‌حنظله ازطرف عمر پرچمها برای چند نفر از کوفیان فرستاده شد. يك پرچم به نعیم بن‌مقرن داد و چون مردم همدان پس از صلح کافر شده بودند دستور داد سوی آنها خر کت کندو گفت: «اگر خحدا آنجارا به دست تو کشود در همین سمت به آنسوی همدان با خراسان برو. برای عتبةبن‌فر قد وبکیربنعبدالله نیزدوپرچم بست وسویآذربیجان فرستادء ولایت رامیان آنها تقسیم کرد: به یکیشان‌گفت از حلوان به ناحیقراست‌رود؛

�۱۹۶۲ 1 ترجمةٌ تادیخ طبری ‏

بر ای عبدا له بن عبدا لله نیز پرچه‌ی فرستاد ودستور داد سوی اصفهان رود. وی مردی شجاع ودلیر بود از صحابةٌ معتبر و سران انصار» و وابسته بنی‌حبلی تبره‌ای از بنی اسد بود. ابوموسی را نیز از بصره به كمك وی‌فرستادوعمر بن‌سراقه را عامل بصره کرد.

فصّعبدالله بن‌عبدالله چنان بود که وقتی بر فتح نهاو ند به عمر رسید در نظر گرفت که اجازةٌ پیشروی دهد و به عبدالله نوشت از کوفه حر کت کن وبه مداین بروو کسان را به حر کت دعوت کن و کسی را انتخاب مکن و نتبجه را برای من بنویس.

عم قصبد.داشت او زااسوی"اصفهان:فرزستد وازاجتله کشانن کفله:سوی وی فرستاد عبدالله‌بن‌ورقا ریاصی بود وعبسدالله بن‌حارث‌بن ورقا اسدی. کسانی که ندانسته اند پنداشته‌ا ند که یکیشان عبدالله‌بن بدیل‌بن‌ورقا حزاعی بود که ازورقاسخن آمده و پنداشته‌اند که وی را به جدش انتساب داده‌اند. اما عبدالله‌بن بدیل بن‌ورقا وقتی در صفین کشته شد بیست وچهارسال داشت ودر ایام عمر کودك بود .

وجون عمر از حرکت عبدالله خبر بافت زیادین‌حنظله را فرستاد وجون از حرکت سیاهیان و پیشرفت آنها خبر بافت عمار را عامل کوفه کرد و اين آیه از گفتار حد | عزوجل را فروخواند :

« ونرید ان نمن‌علی‌الذین استضعفوا فی‌الارض و نجعلهم امة وتجعلهم الوارئین )۱

بعنی: می‌خو استیم بر آنکسان که در آن سرزمین‌زبون به شمار رفته بودند منت‌نهیم وپیشو ایانشان کنیم وو ارئانشان کنیم .

وجنان بودکه در اثنای عمارت سعد از آن پ س که سلمان وعسبدالر حمان پسران ربیعه از قضا ی کوفه معاف شدند. زیاد به قضای آنجا اشتغال بافت‌تاعبد الا+

۱ ۱۳ »۳ همه تاید بسا 5

�جلد پنجم ۱۹۶۳

ابن‌سعود از حمص بیان . نعمان وسوید پسران مقرن عاملان آبخور فرات ودجله بودند وخو استند از این کار معاف شو ند گفتند: ر«مارا از کاری که برای‌ما جون روسیبی رنکت می‌ز ند و

ابن‌یمان وعثمان‌ین حنیف را بجایشان گماشت. حذیفه عامل آبخور دجله و آنسوی دجله بود وعژمان عامل آبخور فرات در هردوسواد بود.

عمربه مردم کوفه نوش ت که من عماربن‌یاسر را به امارت سوی شما فرستادم وعبدالله بن‌مسعود را معلم ووزیر کردم وحذیفةبن‌یمان را عامل آبخوردجله‌و آنسوی دجله کردم وعثمان‌بن‌حنیف را به فرات و آبخور آن‌گماشتم.