تاریخ طبری:جلد پنجم:فراهم آمدن شام بر معاویه

از جم‌نامگ
نسخهٔ تاریخ ‏۱۷ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۹:۳۰ توسط Admin (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی « سخن از فر اهمآمدن شام بر معاو به را ۲ وقتی مر کگک ور یو را رون �۳۱۳۵ ترجمةً تاهج طبوی اورا عزل کرد در شام به‌|بوعبیده پیوست که‌با او بود. عباض مردی بخشنده بود» به‌بخشند کی مشهور . به چیزی دلبستکی نداشت واز هیچکس چیزی را دریغ نمی کرد . در این...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو


سخن از فر اهمآمدن شام بر معاو به

را ۲ وقتی مر کگک ور یو را رون

�۳۱۳۵ ترجمةً تاهج طبوی

اورا عزل کرد در شام به‌|بوعبیده پیوست که‌با او بود.

عباض مردی بخشنده بود» به‌بخشند کی مشهور . به چیزی دلبستکی نداشت واز هیچکس چیزی را دریغ نمی کرد .

در این‌باره با عمر سحن کردندو گفتند: «خالد را عزل کردی وبخشش را بر اوعیب کرفتی» عیاض بخشنده‌ترین مردم عرب است وجیزی راکه از اوبخو اهند دریغ ندارد »)

عمر گفت: «باید عیاض مال خود را تمام کند تا به مال ما برسد بعلاوه من کاری‌را که ابوعبیده به سر برده تغییر نمی‌دهم .»

وچنان شد که عباض‌بن‌غنم از پس ابوعبیده در گذشت وعمر سعید بن‌حذیم جمحی را به کار وی‌گماشت. پس از آن سعید در گذشت وعمرعمیر بن‌سعدانصاری را بجایش کماشت.

وقتی عمر بمرد معاو به عامل دمشق و اردن بود وعمیر بن‌سعد عامل‌حمص و قنسرین بود. قتسرین را معاو بةین‌ابی‌سفیان بخاطر کسانی که از دوعراق بدو پیوسته بودندء‌ولایتی جدا کرده بود.»

وقتی‌بزیدبن ابی‌سفیان بمرد عمر معاویه را به جای او گماشت وخبرمرگک او را به ابوسفیان دادکه‌گفت: «ای‌امیرمومنان کار اورا به کی دادی؟»

گفت: «به معاویه»

گفت: «از خویشاو ندان رعایت‌بینی»

بدین‌سان اردن ودمشق با معاویه شد.

وقتی عمردر گذشت معاوبه عامل دمشق واردن بود » ۶-میربن‌سعد عامل حمص وقنسرین بودء علقمةبن‌محرز عامل فلسطین بود وعمروبن عاص عامل مصر بود .

سالم‌گوید: نخستین عامل ی که عثمان بن‌عفان گماشت سعدین‌ابی و قاص بود و

�جلد پنجم ۲۷۳

این کار را به‌سبب سفارش عمر کرد . پس. از آن عمسیربن‌سعد طاعون گرفت واز بیماری ضعیف شد و از عثمان خحو است که از کار معاف شود و اجازه خواست پیش کسان خود بر گردد» عثمان اجازه داد وحمص وقنسرین را به معاو به داد.

حا اد بن‌معد ان‌کوید : وقتی عثمان به علافت رسید عاملان عمر را در شام نگهداشت وچون عبدالرحمان‌بن‌علقمه کنانی که عامل فلسطین بود در گذشت عسمل اورا به معاویه داد. عمیرین‌سعد نیز در خلافت عشمان بیمار شد وبیماری‌اوبه دراز کشید و از عثمان خواست که از کار معاف شود و اجازه باز گشت خحواست. عثمان اجازه داد وعمل اورا به معاویه داد.

بدین‌سان به سال دوم خحلافت عثمان» معاویه عامل‌همه شام شد.

عمروین عاص نیز در ایام عمر عامل همه مصر بود و عثمان در آغاز علافت خحویش اورا نگهداشت.

اکنون به حدیث واقدی درباره خبر دو غزایی که از آن سخن آوردم باز

ص

می کردیم. کوید: مردم شام به سالاری معاویه برون شدند» سالار سپاه دریا عبدالله بسن

سعدین آبی‌سر ح‌بود. کگوبد: در این سال قسطنطین پسر هرقل برون شد » مسلمانان در افر تیه از آنها آسیب دیده بودند ورومیان با جمعی که از آغاز اسلام نظیر آنرا فراهم نیاورده بودند برون شدند. پانصد کشتی داشتند که با عبدالله پن‌سعد روبروشدند وهمدیگر را امان دادند تا کشتی های مسلمانان و کشتی‌های اهل شرك به‌هم رسید و دکلهای آن به ما لك بن اوس بن حدنان گو ید : با سپاه دربا بودم به دریا تلاقی شد و کشتي‌ها دیدیم که هرگز نظیر آنرا ند یده بودیم» باد بر ضد ما بود» ساعتی لنگر انداعتسیم :

تاریت جصان

�۳۱۳۲ ترجمهة تاردیخ طبری

گوید: «به آنهاگفتيم: در میانه امان باشد »

کفتند: «جنین باشد.)

گفتم: «ا کر خو استید به ساحل زویم تا آنکه بیشتر شتاب دارد نابود شود»

آنها بیکصدا بخروشیدند و کفتند: «آب»

به آنها نزديك شدیم و کشتی‌ها را به هم بستیم تاآنجاکه ما و دشن روی کشتی‌های خودمان و کشتی های آنها به هسمدبگر ضربت می‌زدیم؛ جنکی سخت کردیم» مردان روی کشتی‌ها در هم ربختند وبا شمشیر و خنجر به جان هم افتادند چندان که خونها با موجها به ساحل رسید ومو ج» جثه مردان را روی‌هم انباشت.

زیدین‌اسلم به نقل از پدرش از کسی که در آنروز حاضر بوده‌گوید: ساحسل را دیدم که باد» مو ج‌رابه آ نجا م ی کوفت وجثه مردان‌چون تبه‌ای بزرکک بر آن بودو آب رن خون‌گرفته بود. در آن روز از مسلمانان بسیار کس کشته شد و از کافران چندان کشته شد که شمار نداشت وچنان پایمردی کردند که درهیج جنگك‌دیگر نکرده بودند .آنگاه خدا مسلمان‌ان را ظفر داد وقسطنطین هزیمت شد و هزیمت وی از کثرت کشتگان و زخمیان بود. خود او نیز زخمهایی برداشت که تا مدتها زخمدار

۱

عبدا لله‌بن‌سعد اورا پیس خواند و گفت: «اين بدعت جیست!»

گفت: «اين بدعت نیست. تکبیر گفتن. عیب نیست.»

�جلد پنجم ۳۱۳۳

کفت: « دیکر مکن»

گوید: محمدبن ابیحذیفه خاموش ماند و چون عبدالله‌بن‌سعد نمازمضرب می کرد محمدبن‌ابی حذیفه تکبیری بلندتر از اولی بگفت وعبدالله کس به طلب او فرستاد و گفت: «تو پسر احمقی‌هستی. بخدا اکر میدانستم امیرمومنان چه می‌خحو اهد

گوید: «اوتنها در يك کشتی نشست که جز قبطیان کس باوی نبود وچون به نبرد گاه رسیدند با جمع‌رومیان تلاقسی کردند که پانصد یا ششصد کشتی داشتند» قسطنطین پسر هرقل نیز در آن میان بود. عبدالله‌بن‌سعد از کسان رای حواست که گفتند: «امشب بنگریم»

رومیان همه‌شب‌ناقوس‌میزدند ومسلمانان نمازمی کردند وخدارا می‌خو اندند وچون صبح‌شد قسطنطین آهنگک‌جنگک داشت. کشتی‌ها را به‌هم نزديك کردند و آنرا به همدیگر بستند وعبداللهبن‌سعد بر کنار کشتی‌ها صف بست و گفت کسان قرائت قر آن کنند ودستور پایمردی داد.

آنگاه رومیان به کشتی‌های مسلمانان جستند و به صفهایشان تاخستند و آنرا بشکستندو بدون صف جنگ می کردند.

کوبد: جنگی سخت کردند آنگاه حدا عزوجل مسلمانان را ظفر داد که بسیار کس از آنها بکشتند و ازرومیان جز اندکی جان‌به‌در نبردند. پس از هزیمت رومیان عبدالله روزی چند در نبردگاه بماندآنگاه باز گشت.

تاریخ جضان

�۳۳۲ ترجمهةٌ تادیخ طبری

محمدبن ابی حذبفه بنا کرده بود به کسان می گفت: «بخداجهاد واقعی راپشت سر نهاده‌ایم»

به اومی گفتند: «کدام‌جهاد؟ »

می گفت: «عشمان‌بن‌عفان چنین و چنان کرد و فلانو بهمان کرد.»چندان که‌مردم‌را

این سخنان به عبدالله‌بن سعد رسیدو کفت: «با مابر ننشینید» و آنهادر کشتی‌ای بر نشستند که کس از مسلمانان در آن نبود وبا دشمن تلاقی کردند وسست‌تر از همه مسلمانان می‌جنگیدند وچون در این‌باب با آنها سخن کردند گفتند: «چگونه همراه کسی جنگ کنیم که سزاوار حکومت‌نیست. عبدالله بن سعدین‌ابی‌سر ح عامل عثمان است وعثمان چنان و چنین کرده است. » و مردم این غزا را تباه کردند که به سختی عیب عثمان می گفتند.

گوید: عبدالله‌بن‌سعد کس به طلب آنها فرستاد و بشدت منعشان کرد و گفنست: « به‌عدا اگر می‌دانستم امیرم‌منان چه می‌خواهد عقوبتتان می‌ کردم و محبوستان

و اقدی‌گو ید: در این سال ابوسفیان‌بن‌حرب در سن هشتاد وهشت سالکی

�جلد پنجم ۳۴۵

بِکُفتهٌ و اقدی در همین سال یعنی سال سی‌ویکم ارمینیه به دست حسبیب‌بن مسلمه قهری کشوده شد. درهمین‌سال یزد کرد پادشاه پارسیان کشته شد.