تاریخ طبری:جلد پنجم:بعضی از سخنان عمر

از جم‌نامگ
نسخهٔ تاریخ ‏۱۷ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۹:۰۲ توسط Admin (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی « سخنان عمر عرو قبنز بیرگوید: «عمر سخن کرد وحمدو نای‌خدا کرد)‌چنانکه باید و حدا عزو جل وروز جزا را بیادکسان آورد سپس کفت : « ای مردم مرا بکار شما گماشتند اگر امید نداشتم که بهتر ونیرومندتر از شما باشم وبه حل مهمات امور تواناتر » این کار را عهده...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

سخنان عمر

عرو قبنز بیرگوید: «عمر سخن کرد وحمدو نای‌خدا کرد)‌چنانکه

باید و حدا عزو جل وروز جزا را بیادکسان آورد سپس کفت : « ای مردم مرا بکار شما گماشتند اگر امید نداشتم که بهتر ونیرومندتر از شما باشم وبه حل مهمات امور تواناتر » این کار را عهده نمی کردم .همین کار عمر را بس که پیوسته انديشة حساب دارم که حقوقتان راچگونه بگیرم

وبکی بدهم و باشما چگونه رفتار کنم. باری از دا می‌حواهم که اگر خدا عزوجل به‌مرحمت و كمك وتاأیید خویش عمر را در نیابد تکیه به

نیرووتدبیر خویش نتواند کرد .»

بار دیکر سخن کرد و گفت:

«خدا عزوجل کار شما را به‌من سپرده ومی‌دانم چه چیز برایتان سودمندتر است و از خدا می‌خواهم که مرا به‌انجام آن كمك کند ودراین مورد نیز چون مسوارد دیگر مراقب من باشد» ودر کار تقسیم میان شما عدالتی را که فرمان داده به من الهام کند که من مردی مسلمانم و بنده‌ای ضعیف» مکر خدا عز و جل كمك کند. ان‌شاءالله این خلافت‌شما که به‌عهده گرفته‌امعوی‌مرا دکر.:کانیکه بزرگی خحاص خدا عزوجل است وچیزی

�۳۰:۰۲

از آن‌به‌بند گان‌تعلق‌ندار د. کسی نگو ید که‌عمراز وقتی‌بخلافت رسیده دیگر شده. خویشتن را نيك می‌شناسم و کارخویش را برای‌شما روشن می کنم: هر که را حاجتی باشد یا ستمی دیده باشد» یاچیزی از رفتارما را نیسندد» بمن بگوید که من یکی از شما هستم.» «آشکار و نهان‌در کارمحرمات‌وعرض‌ها از خدابترسید» بحق‌پابند باشیدو بهمدیگر تعدی مکنید که قضاوت پیش من افتد که من‌با هیچ کس تساهل نمی کنم. صلاح شما رادوست دارم وخوش ندارم که ملامتقتان کنم. غا لب‌شمادردیاری‌اقامت‌دارید که‌نه کشت‌هست نه‌شیرده» مک آنچه خداسوی آن آرد» خدا عزوجل کرم‌بسیار بشما وعده‌داد ومن‌مسئول امانت و وضع‌موجودم. ان‌شاءالله از آنچه دردسترس من‌هست مر اقبت‌می کنم و بکس وانمی گذارم و آنچه‌را دور ازمن است‌جز بوسیله‌امینان و نیکخواهان عامه مراقبت نتوانم» وان‌شاء‌الله امانت خویش را جزباًنها نمی‌سپارم.»

بار دیگر سخن کرد وپس از حمد و ثنای خدا وصلوات پیغمبر گفت:

«ای مردم بعضی طمعها فقراست وبعضی نومیدیهاتوانگریست. شما چیزها فراهم می کنید که نمی‌خورید و چیزها آرزو دارید که به‌آن نمی‌رسید. درخانه بروید تا مدت معین بروز گار پیغمبر خدا صلی‌الله علیه وسلم با وحی سرو کار داشتند» هر که چیزی را نهان می‌داشت وی را بنهان می گر فتند وه رکه چیزیرا عیان‌می کرد اورا به عیان‌می گرفتند؛ اعلاق :ناش غویش وا بدا بنمایید کنه نهان ها وا ختفا:بهتر داند ‏ هر که چیزی بما نماید و پندارد که نهان وی نيك است » تصدیق اوبکنیم وهر که ظاهری نکونماید گمان نيك‌بدو بریم. بدانید که بعضی

�اوچنین کنند. ای مردم! خوش دارم که بی‌سود وزیان سر بسر جان‌برم. امیدو ارم اک رکم یا بیش میان شما باشم بحق عمل کنم» ان‌شاءالله» وهر مسلمانی اگرچه درخانةٌ خود باشد حقی که از مال خدا دارد باو رسد و برای‌گرفتن آن‌تلاش‌نکند ورنج نبرد. اموالی راکه روزیتان کرده سامان دهید. اندل‌با مدارا بهتراز بسیار با خشونت. فتل یکجور مرگ اس ت که

«خدا را دراین بر کت آخرت ودنیا که بی‌خو است وتقاضا بشما داد شکر مقرر است و حجت تمام. خدا شما را که چیزی نبودید برای حویش و عبادت خویش آفرید» می‌توانشت شما را ناچیزترین مخلوق خویش کند» شما را مخلوق معتبر خویش کرد ومطیع چیزی جز خویش نکرد وهرچه را در آسمانها وزمین هست مسخر شما کرد و نعمتهای عیان ونهان خویش را بشما داد و بدشت ودریا برنشاند واز بر کات روزی داد مکر سپاسگزاری کنید» بشما گوش وچشم داد» بعضی نعمتهای خدا عام بنی آدم است وبعضی را خاص اهل دین شماکرد. اما همه نعمتهای عام وخاص را در دوران‌وزمان وطبقه شما نهاده وهريك از این نعمتها را که حاص یکی کرده اگرمیان کسان تقسیم کند ازشکر آن درمانند وحقگزاری آن نتوانند مگر بیاری خدا وایمان بخدا وپیمبر وی.

«اين زمین‌را بشماسب ده‌اند که‌برمردمش تسلط يافته‌اید خدادینتان

  • تاریت جضان

�۳:۵۴

ترجماتادیخ‌طبری ‏ را ظفر داد و بیروندین شماجزدو امت‌مخالفت‌نمانده که‌یکی بخدمت اسلام ومسلمانان در است و کار شما می کند که لوازم معاش وحاصل رنج و عرق‌جبینشان را می گیر ند: زحمت آنها می‌بر ند و منقعت شما می‌برید. و امت دیگرشب وروز منتظر حوادث خدا وسطوت اوست وخدا دلهایشان را ار ترس آ کنده است پناهگاهی ندار ند که آنجا رو ند ومقری ندارند که

باذن خدای وعافیت‌جلیل عام که اين امت از آغاز اسلام بهتر از آن نبوده» نتو ان کرد ومقدار آن‌نتوان دانست وادای‌حق آن نتوان کرد. شکرشاکران

لطت‌خدای. ازخحدایی که جز او خحدایی نیست ومارا باین امتحان آورده می‌خواهیم که‌عمل بطاعت و شتاب در کار رضایت‌خویش رانصیب ما کند.

بند کان نحدا» امتحان خدا را بیاد آرید ودر مجلسهاتان تنها و دو بدو از خدا بخواهید که نعمت‌خویش را برشما تمام کند که خدا بموسی فرمود: قوم خویش را از تاریکیها بروشنی بر وایام خدا را بیادشان آر. وهم او به‌محمد صلی‌الله علیه وسلم فرمود: بیاد آریدکه دراین سرزمین اندل وزبون بودید.

«اگر آنوقت که زبون بودید و ازبر کات دنیا محروم‌بودید بر اه حق می‌رفتید و بسدان خوشدل بودید و معرفت خحدا و دین خدا داشتید و بسبب آن امید خیر پس از مرگ داشتید ء باز چیزی بود؛ اما چنان بودید که معاشتان از همه کسان سختتر بود و جهلتان

بخدا ازهمه‌ر اسختر بود. اگراین -۰ کش‌خد ایتان نصیب کرد برای دنیایتان

�جلد پنجم ۳۱۰۵۵ جز این فایده نداشت که مایه اطمینان آحرت است که همه آنجا می‌رو ند و همچنان درتنگی معاش بودید» حق بود که‌بدان‌سخت دلبسته باشید و آن- را بردینهای دیگر غلبه دهید» چه‌رسد به‌اینکه بر کت دنیا وحرمت آخرت را برای شما هر کدامتان باهم بخواهد فراهم آورده‌است. پس می‌باید دلهایتان را بدارید» جز آنجا که حق‌خدا را شناخته باشید و بدان عمل کنید وجان خویش را بطاعت وی وادارید ودرعین مسرت از نعمت بر آن بیمنالك باشید که مبادا از دست برود وانتقال و تحویل یاب د که هیچ چیز چو نکفران» سبب زوال نعمت نشود» شکر مایه‌ایمنی از تخیر است و موجب نمو نعمت وسبب‌زیادت. به‌حعاطر خدا امرونهی شما برمن و اجب

است.