تاریخ طبری:جلد پنجم:نام فرزندان و زنان عمر

از جم‌نامگ
نسخهٔ تاریخ ‏۱۷ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۸:۴۲ توسط Admin (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی « سخن از نام فرز ندان وز نان عمر هشام‌بن‌محمد گوید: عمر در جاهلیت زینب دختر مظعون‌را به ز نی گرفت که عبدالله وعبدالرحمان اکبر وحفصه را از او آورد . �سس ِ سس سس سب ۱۰۳۳ ترجمةٌ تادیخ طبری علی‌بن محمد گوید : قریبه دختر ابواميةٌ مخزومی را نیز در...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

سخن از نام فرز ندان وز نان عمر

هشام‌بن‌محمد گوید: عمر در جاهلیت زینب دختر مظعون‌را به ز نی گرفت که عبدالله وعبدالرحمان اکبر وحفصه را از او آورد .

�سس ِ سس

سس سب

۱۰۳۳ ترجمةٌ تادیخ طبری

علی‌بن محمد گوید : قریبه دختر ابواميةٌ مخزومی را نیز در جاهلیت به‌زنی گرفته بود که هنگام صلح از او نیز جدا شد » پس از آن عبدالرحمان بن ابوبکر

صدیق او را به زنی‌گرفت .

و نیز جمیله خواهر عاصم بن ابت انصاری را در اسلام به زنسی‌گرفت که عاصم را از او آورد » سپس طلاقش داد .

و نیز ام کلئوم دختر علی‌بن ابی‌طالب راکه مادرش فاطمه دختر پیمبر حسدا بود به زنی گرفت و چنانکه گفته‌اند چهل هزار مهر او کرد وزید ورقیه ازاو آورد .

و نیز نهیه راکه زنی از مردم یمن بود به‌زنی گرفت وعبدالرحمان را از او

کوجکترین فرزندان عمر بود .

عاتکه دختر زیدبن عمر وبن نفیل را نیز به زنی‌گرفت که پیش از آن‌زن عبدالله‌بن ابسوبکر بسوده بود وجون عمر در گذشت زبیربن عوام او را به زنی کر فت..

مداینی گوید: ام کلئوم دختر ابوبکر را نیز به زنی خواست که صغیر بود و دربارٌ وی کس پیش عايشه فرستاد که با ام کلثوم‌گفت : «کار به اختیار تواست»

کی وناز کان نت۱ وا

�جلد پنجم ۳۰۳۵

عایشه کس از پی‌عمروبن عاص فرستاد وقصه را باوی بگفت .

گفت: «درست می کنم.»

آنگاه پیش عمر رفت و گفت: «ای امیرمومنان خبری شنیده‌ام که حدانکند)

گفت: «ام کلئوم‌دختر ابوبکر را به‌زنی خواسته‌ایآ»

گفت: «بله » مرا برای او نمی‌پسندی با اورا برای من نمی‌پسندی؟»

گفت: «هیچکدام ولی اونوسال است و درسايةٌ امير ممنان با ملایمت ومدارا بزرگ شده وتو تندخویی وما از تو می‌ترسیم و نمی‌توانیم هيچيكث از خویهای ترا بگردانیم» وقتی او با تو دربارة چیزی مخالفت کند باوی سختی کنی وبا فرزند ابوبکر رفتاری کنی که حق تو نیست»

گفت: «عایشه چه می‌شود که با اوسخن کرده‌ام»

گفت: «عایشه با من» وبهتر از او به تونشان می‌دهم: ام کلثوم دختر علی‌بن ابی‌طالب که بوسیلهةٌ او با پیمبر خدا نعویشاو ند شوی»

مداینی گوید: ام امان دختر عتبةین ربیعه را نیز به زنی خواست که او را نیسندید و گفت: «درش را می‌بندد» خیرش به کس نمی‌رسد وعبوس می آید وعبوس

می‌رود»