تاریخ طبری:جلد پنجم:وصف عمر

از جم‌نامگ
پرش به ناوبری پرش به جستجو


�زربن‌حبیش گوید: عمر روزعیدی بیرون آمده بود.یا در تشییع زینب بود» دیدمش که تيرة رنکك و بلند فامت وطاس وچبدست بود که با دست‌راست نیز کار می کرد» وقتی راه می‌رفت‌گویی سوار بود .

روایت دیگر از زر هست که‌گوید: عمررا به روزعید دیدم که پیاده و پا برهنه می‌رفت» جبدست‌بود که باراست نی زکار می کرد» يك برد فطری پوشیده بود از همه کسان بلندتر بودگویی برمر کبی بود وبه کسان می‌گفت: «ای مردم! مهاجسرت کنید ومهاجر نما مباشید »

عبد الله‌بن‌عامر بن‌ربیعه گوید: عمر را دیدم که مردی سپید روشن بود آمیخته‌به سرخی» درازقدوطاس.

قاسم بن محمد گوید: شنیدم که ابن‌عمر به‌وصف عمر می‌گفت: «مردی سپید رن بود آميخته به سرخحی» دراز قد» سپید موی وطاس-.»

ِ‌

حالدبن ابی‌بکر گوید : عمر ریش خود را زرد می کرد و سرخود را حنا

می بست .